معنی از درجات نیروی دریایی
حل جدول
دریابان
از درجات نظامی نیروی دریایی
دریادار
سرجوقه نیروی دریایی
سرناویی
سرلشکر نیروی دریایی
دریابان
سرتیپ نیروی دریایی
دریادار
سرهنگ نیروی دریایی
ناوسالار
ستوان نیروی دریایی
ناوبان
افسر نیروی دریایی
ناوسروان
سپهبد نیروی دریایی
دریاسالار
فارسی به عربی
بحریه
فارسی به آلمانی
Flotte (f), Marine (f)
لغت نامه دهخدا
درجات. [دَ رَ] (ع اِ) ج ِدَرَجَه. (منتهی الارب). پایه های بلند. (غیاث) (آنندراج). مراتب. مقامات: اصحاب سلطان... همیشه این مراتب را منظور نداشته اند، بلکه بتدریج... آن درجات یافته اند. (کلیله و دمنه). ما از آن طبقه نیستیم که این درجات را مرشح توانیم بود. (کلیله و دمنه). رفتن بر درجات شرف بسیار مؤونت است. (کلیله و دمنه). آنرا سبب نجات و رفع درجات و وسیلت قربت و زلفت به حضرت باری تعالی ساخته. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 274). یکی از جمله صالحان به خواب دید پادشاهی را در بهشت و پارسایی در دوزخ، پرسید که موجب درجات این چیست و سبب درکات آن چه ؟ (گلستان سعدی). علو درجات بندگان به درگاه حق تعالی همین مثال دارد. (گلستان).رجوع به درجه شود. || اسبابی بود که قبل از اختراع ساعت برای تعیین اوقات روز بتوسط سیر سایه ٔ آفتاب استعمال می کردند. و لفظ درجات یا پله ها، می نماید که صورتاً چون پله ها بوده و تیره ای داشته که در هنگام پست و بلندی آفتاب سایه ای از آن به بعضی یا به بسیاری از آن پله ها می افتاده است. (از قاموس کتاب مقدس).
واژه پیشنهادی
فرهنگ فارسی هوشیار
(تک: درجه) پایگاه ها پایه ها پغنه ها رچان ها (اسم) پایه پله رتبه، نردبان، هر یک از تقسیمات آلات علمی مانند: گرماسنج هواسنج باد سنج، میزان الحراره گرما سنج، مقام منزلت رتبه: بدرجه بلندی رسیده، مرتبه نظامی. 360- 7 , 1 محیط دایره جمع درجات.
معادل ابجد
1127